معنی کشف ماری کوری

حل جدول

کشف ماری کوری

رادیوم


ماری کوری

اولین کسی که دو بار برنده جایزه نوبل شد

برنده نوبل شیمی در سال 1911 میلادی


کشف کوری

رادیوم


عنصر کشف شده ماری کوری

رادیوم


ماری اسکلودوسکا کوری

برنده نوبل فیزیک سال 1903 برای کشف رادیو اکتیویته

فیزیک [1903] کشف رادیو اکتیویته. شیمی [1911] انزوای رادیوم خالص


کشف مادام کوری

رادیوم


عنصر کشف شده توسط ماری کوری

رادیوم

سخن بزرگان

ماری کوری

نمی توانید به ساختن دنیای بهتر امید داشته باشید؛ مگر آنکه تک تک افراد جامعه پیشرفت کنند. به این منظور هر یک از ما باید جز اینکه به پیشرفت خود می اندیشد، در برابر همه افراد بشر نیز احساس مسؤولیت کند. وظیفه ما این است که برای کسانی که می توانیم، مفید باشیم.

زندگی برای هیچ کس آسان نیست. اما که چه؟ باید پشتکار و از همه مهمتر اعتماد به نفس داشته باشیم. باید باور کنیم که هر یک برای انجام کاری استعداد داریم و آن کار باید انجام شود.

هیچ گاه ازدواج نکردم، چون سه حیوان خانگی داشتم که دقیقاً نقش یک شوهر را به تناوب برایم ایفا می کردند؛ یک سگ داشتم که هر روز صبح غرغر می کرد، یک طوطی داشتم که تمام بعد از ظهر بد و بیراه می گفت و یک گربه که همیشه دم دمهای صبح به خانه بازمی گشت!

در زندگی از هیچ چیز نباید ترسید، باید آن را فهمید!

در زندگی، از چیزی نباید ترسید، باید آن را درک کرد.

واژه پیشنهادی

لغت نامه دهخدا

کوری

کوری. (اِخ) پیر (1859-1906 م.). او و ماری کوری (1867-1934 م.) زن و شوی فیزیکدان فرانسوی و برندگان جایزه ٔ نوبل سال 1903 م. در رشته ٔ فیزیک و کاشفان رادیوم. پیر کوری در پاریس متولد شد و در دانشگاه سوربن به کسب دانش پرداخت و چندی بعد به استادی در رشته ٔ فیزیک نایل آمد. به سال 1896 م. با ماری اسکلودوسکا ازدواج کرد. پس از آنکه خواص رادیواکتیویته ٔ اورانیوم به سال 1896 م. به وسیله ٔ هانری بکرل کشف شد، پیر کوری و زنش درباره ٔ رادیواکتیویته به تحقیق پرداختند و سرانجام به سال 1896 م. به کشف دو ماده ٔ جدید، یعنی رادیوم و پلونیوم دست یافتند و سالهای بعد درباره ٔ خواص رادیوم و تغییرات آن جستجو و مطالعه ٔ بیشتری کردند تا جایی که کشف این زن و شوهر بعدها پایه ٔ تحقیقات بیشتری درباره ٔ فیزیک هسته ای و شیمی قرار گرفت. در سال 1903 م. جایزه ٔ نوبل فیزیک میان آنها و هانری بکرل تقسیم گردید و این جایزه بسبب کشف رادیواکتیویته نصیب آنها شد. پیر کوری که به سال 1905 م. به عضویت فرهنگستان علوم انتخاب شده بود، در اثر تصادف با گاری در پاریس کشته شد (1906 م.) و همسرش در دانشگاه پاریس به عنوان جانشین وی به مقام استادی انتخاب گردید. (ازدائرهالمعارف بریتانیکا). رجوع به مدخل بعدی شود.

کوری. (حامص) نابینایی را گویند. (برهان). نابینایی. (آنندراج) (ناظم الاطباء). نابینایی. فقدان حس باصره. (فرهنگ فارسی معین). عمی. (ترجمان القرآن). بطلان حاسه ٔ بصر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا):
ز کوری یکی دیگری را ندید
همی این بر آن، آن بر این بنگرید.
فردوسی.
همه مردمش کور بودی به چشم
یکی را ز کوری ندیدم به خشم.
فردوسی.
به دیده کوری دختر نبیند
همان داماد بی آهو گزیند.
(ویس و رامین از امثال و حکم ج 3 ص 245).
بدین کوری اندر نترسی که جانت
بناگاه از این بند بیرون جهد.
ناصرخسرو.
آن یکی کوری همی گفت الامان
من دو کوری دارم از اهل زمان.
مولوی.
کوری عشق است این کوری من
حب یعمی و یصم است ای حسن.
مولوی.
نخواهم گندم سلطان صانع
به کوری گردم از دو دیده قانع.
امیرخسرو (از فرهنگ رشیدی).
کَمَه ْ؛ کوری مادرزادی. (منتهی الارب).
- شب کوری، عشا. عشاوره. (منتهی الارب). عاجز بودن از دیدن در شب. فقدان یا ضعف بینایی در شب.
- کوری چشم فلانی، یعنی به رغم او. (از آنندراج). به رغم فلان. (از غیاث):
کوری چشم رقیبان بینش ما شد زیاد
همچو آتش خار اگر در دیده ٔ ما ریختند.
صائب (از آنندراج).
- کوری کسی، علی رغم او. بر خلاف آرزوی او:
گفته ام پیغام جانان بود از آن بستم زبان
کوری نامحرم این طومار را پیچیده ام.
نادم گیلانی (از آنندراج).
- کوری تو یا کوری ترا، به رغم انف تو. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا):
بزیم کوری ترا چندان
که دگر ره ریی به دازه ٔ من.
؟ (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- کوری و کبودی، کبودی و کوری، کنایه از سیه روزی و بدحالی و غم و اندوه. (آنندراج). کنایه از سیه روزی و بدحالی. (فرهنگ فارسی معین). حالت چیزی که ناقص و رسوا یا زشت و نادلپذیر است. (کلیات شمس چ فروزانفر جزو 7 ص 405):
کبودی و کوری درآمد به چرخ
که بغداد را کرد بی کاخ و کرخ.
نظامی (از آنندراج).
برون از خطه ٔ چرخ کبودش
رهیده جان ز کوری و کبودی.
(کلیات شمس ایضاً).
بی چشم خطت بنفشه و نرگس را
ایام به کوری و کبودی بگذشت.
قیلان بیک (از آنندراج).
- امثال:
کوری به از نادانی. (امثال و حکم ج 3 ص 1245).
کوری دخترش هیچ، داماد خوشگل می خواهد. (امثال و حکم ج 3 ص 1245).
|| (هندی، اِ) نام غله ای هم هست خودروی و آن را چینه و خوراک مرغان کنند. (برهان). به این معنی هندی است. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین). نام غله ای هم هست که غالباً خودروی است. (آنندراج). غله ای خودروی که چینه مرغان نیز گویند. (ناظم الاطباء):
چه مانم از پی شاماخ و کوری
ز شور خاکیان در خاک شوری ؟
امیرخسرو دهلوی (از فرهنگ رشیدی).
|| نشاط. (از لغت فرس اسدی چ اقبال). سرور و شادمانی. (ناظم الاطباء).

اطلاعات عمومی

معادل ابجد

کشف ماری کوری

887

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری